×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بياييد يك تكه از زندگي را تقسيم كنيم

مقدمه ای بر دوستی،مهر و همدلی

لطفا خانم ها نخوانند

به نام پروردگار ماه و ناهيد و مهر

من كي هستم؟

با سلام

خواهشمنداست با خواندن اين متن در برابرم جبهه نگيريد،دل نوشته زير بخشي از بغض فرو خورده زناني است كه در مقاطع مختلف زندگي دچار بي هويتي شده و فقط مي خواهند آنگونه كه واقعا هستند،ديده و شنيده شوند.پس لطفا هرگونه قضاوت ممنوع و فقط نظر بدهيد من كي هستم؟!

مادرم مرا به خان روستا �كنيز� شما معرفي ميكند.

من �دوشيزه مكرمه� هستم وقتي زنها روي سرم قند مي سابند و همزمان توي دلم قند آب مي شود.

من �مادر� هستم وقتي مورد شماتت همسرم قرار ميگيرم چون آن روز به يك مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نكرده بودم.

من مجيد� هستم وقتي در ايستگاه چراغ برق ،اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.

من �كدبانوي تمام عيار� هستم ، وقتي شوهرم جلوي فاميل و اقوام و دوستانش با دستپخت من پز مي دهد و بعد از رفتن آنها براي آنكه همكاري نكند،جارو جنجال راه مي اندازد و مي گويد ميخواستي نكني!،از اول مي گفتي غذا از بيرون مي گرفتم !!

من بانو يا حاجيه خانم� هستم ، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و وقتي كه ميخواهم كمي به خودم برسم ميگويند:در شان شما نيست يا از شما گذشته است.حالا بايد استراحت كني و استراحت كردن شامل بزرگ كردن نوه هايم و چشم پوشي از تمام خواسته هايي است كه انتظارداشتي در اين سن و سال آنها را انجام دهي!

من مامي هستم،وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي كند.

من ماماني� هستم وقتي بچه هايم مرا .... ميكنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.

من عجوزه� هستم،وقتي مرد همسايه تذكرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پاركينگ مي شنود.

من بي بي� هستم وقتي تبديل به يك شكل آركائيك شده و نوه ونتيجه هايم تيك تيك از من عكس مي گيرند.

من� ننه� هستم ،وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را زير گلويم محكم ميكنم و نوه ام خجالت مي كشد به دوستانش بگويد من مادر بزرگش هستم ......و به آنها مي گويد من خدمتكار پير مادرش هستم.

دامادم به من وروره جادو� مي گويد.

حاج آقا مرا والده آقا مجتبي� صدا مي زند.

من� زوجه� هستم ،وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حكم قاضي دادگاه خانواده قبول مي كند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه بيست و پنج هزار تومان بدهد.

من �سرپرست خانوار هستم ،وقتي شوهرم چهار سال پيش با كاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.

من ضعيفه� هستم وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.

من مرحومه مغفوره� هستم وقتي زير يك سنگ مرمر قشنگ خوابيده ام و احتمالا هيچ خوابي نمي بينم .

من �والده مكرمه� هستم وقتي اعضاي شركت پسرم براي خود شيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ ميكنند.

من �همسري مهربان و مادري فداكار� هستم ،وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش(البته تا چهلم) آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ ميرساند.

و بالاخره وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم و حرف حساب مي زنم ،رئيسم مرا به حساب نمي آورد و من �هيچ كس� نيستم.

نه ديده مي شوم نه هرگز جرات ابراز وجود دارم.آخه گاهي اوقات يادم ميرود كه آسمان آبي بالاي سرم را از يك سقف شيشه اي مي بينم و بايد مواظب باشم.

و بدين گونه است گاهي دلم براي خودم مي سوزد،از اينكه خداوند مهربان مرا باچه ذوق و شوقي آفريده است تا بخشي از زيباييهاي آفرينش در تكميل خلقت باشم و بهشت را به بهانه مادر بودن زير پايم نهاد.

اما هنوز در لابلاي برگهاي غبار گرفته قرون ، عليرغم حمايتي كه در سالهاي اخير از جايگاه حقيقي و حقوقي زن شده و مي شود هنوز احساس قرباني بودن مي كنم.

اكنون دلم براي كسي تنگ است كه آفتاب صداقت را به ميهماني گلهاي باغ آورد و به من بگويد :�من كي هستم؟!�

 

باتشكر از همكاراني كه اين مطلب را در اختيار قرار دادند.

پنجشنبه 1 اردیبهشت 1390 - 11:27:14 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم